The Fascinating History of Chess in Persia: From Ancient Times to Modern Days

A Timely Reflection

This post is written during the Chess Olympiad 2024, an event that brings together the finest minds in the game from across the globe. As the world’s attention turns to the strategy and elegance of chess, it’s a fitting moment to delve into the rich history of the game in Persia—from its ancient origins to its modern significance. Chess has long held a special place in Persian culture, not just as a game of intellect but as a subject deeply woven into the fabric of Persian literature and art.


Chess is one of the oldest and most revered games in human history. With its deep strategic complexity and rich historical background, chess has captured the imagination of countless cultures, none more so than Persia. Persia, the historical region roughly corresponding to modern-day Iran, played a crucial role in the development, spread, and cultural significance of chess. From its origins in India to its flourishing in Persian courts, chess became more than just a game; it became a symbol of wisdom, strategy, and power. This article explores the intricate history of chess in Persia, how it influenced Persian culture, and how its legacy continues to thrive.

The History of Chess in Persia: From Ancient Times to Modern Days

Origins of Chess: India and its Journey to Persia

The exact origins of chess are shrouded in mystery, but the consensus among historians is that chess has its roots in India. The ancient Indian game chaturanga, which dates back to at least the 6th century CE, is widely considered the earliest known form of chess. Chaturanga was a game that reflected the fourfold division of the Indian army—infantry, cavalry, elephants, and chariots—each represented by pieces on the board. This Indian game slowly evolved into what we recognize as modern chess today, and it began its journey westward toward Persia around the 7th century CE.

When chaturanga reached Persia, it was transformed into shatranj. This version of the game closely resembled modern chess, though with some differences in the movement of certain pieces. The introduction of shatranj to Persia marked the beginning of a long and rich relationship between Persia and chess, one that would have lasting impacts on both the game and Persian culture.

Chess in Sasanian Persia

Persia was already a powerful and influential empire by the time chess arrived. The Sasanian Empire (224–651 CE) was one of the last great empires of ancient Persia, and its court was a center of art, science, and learning. It was during this period that chess became a prominent fixture in Persian royal and noble circles.

One of the earliest mentions of chess in Persian literature appears in the Pahlavi text Karnamak-i Ardashir-i Papakan (The Book of the Deeds of Ardashir), which recounts the deeds of Ardashir I, the founder of the Sasanian Empire. In the story, Ardashir is described as a wise and strategic ruler, and his skill at chess is highlighted as one of his virtues. This early reference shows how closely chess was associated with intellectual prowess and leadership in Persia.

Another notable reference comes from the 6th-century work Khosrow and His Page (Xusrau u rētak), where chess is mentioned alongside other games like backgammon. The game’s association with the Persian nobility is further reinforced by the story of Bozorgmehr, the famous vizier of Khosrow I. Bozorgmehr is credited with solving the riddle of chess, which was supposedly sent to the Persian court by an Indian king. In return, Bozorgmehr created the game of backgammon as a counter-challenge. This story, although largely mythical, highlights the importance of chess in Persian royal culture and the game’s role as a symbol of intellect and strategy.

Ferdowsi’s Shahnameh and the Myth of Chess

Perhaps the most famous account of the introduction of chess to Persia comes from Ferdowsi’s Shahnameh (The Book of Kings), an epic poem written around the year 1000 CE. The Shahnameh is one of the most important works of Persian literature, and it recounts the history of the Persian kings from mythical times to the fall of the Sasanian Empire.

In one of the stories in the Shahnameh, chess is said to have been brought to Persia from India during the reign of Khosrow Anushirvan. The Indian king sent the game as a challenge, asking the Persians to decipher its rules. Khosrow’s vizier, Bozorgmehr, successfully figured out the game and became renowned for his wisdom and intelligence.

In Persian:
چنین گفت موبد که یک روز شاهبه دیبای رومی بیاراست گاه
بیاویخت تاج از بر تخت عاجهمه جای عاج و همه جای تاج
همه کاخ پر موبد و مرزبانز بلخ و ز بامین و ز کرزبان
چنین آگهی یافت شاه جهانز گفتار بیدار کارآگهان
که آمد فرستادهٔ شاه هندابا پیل و چتر و سواران سند
شتروار بارست با او هزارهمی راه جوید بر شهریار
همانگه چو بشنید بیدار شاهپذیره فرستاد چندی سپاه
چو آمد بر شهریار بزرگفرستادهٔ نامدار و سترگ
برسم بزرگان نیایش گرفتجهان آفرین را ستایش گرفت
گهرکرد بسیار پیشش نثاریکی چتر و ده پیل با گوشوار
بیاراسته چتر هندی به زربدو بافته چند گونه گهر
سر بار بگشاد در بارگاهبیاورد یک سر همه نزد شاه
فراوان ببار اندرون سیم و زرچه از مشک و عنبر چه از عود تر
ز یاقوت والماس وز تیغ هندهمه تیغ هندی سراسر پرند
ز چیزی که خیزد ز قنوج و رایزده دست و پای آوریده به جای
ببردند یک سر همه پیش تختنگه کرد سالار خورشید بخت
ز چیزی که برد اندران رای رنجفرستاد کسری سراسر به گنج
بیاورد پس نامه‌ای بر پرندنبشته بنوشین‌روان رای هند
یکی تخت شطرنج کرده به رنجتهی کرده از رنج شطرنج گنج
بیاورد پیغام هندی ز رایکه تا چرخ باشد تو بادی به جای
کسی کو بدانش برد رنج بیشبفرمای تا تخت شطرنج پیش
نهند و ز هر گونه رای آورندکه این نغز بازی به جای آورند
بدانند هرمهره‌ای را به نامکه گویند پس خانهٔ او کدام
پیاده بدانند و پیل و سپاهرخ واسب و رفتار فرزین و شاه
گراین نغز بازی به جای آورنددرین کار پاکیزه رای آورند
همان باژ و ساوی که فرمودشاهبه خوبی فرستم بران بارگاه
وگر نامداران ایران گروهازین دانش آیند یک سر ستوه
چو با دانش ما ندارند تاونخواهند زین بوم و بر باژ و ساو
همان باژ باید پذیرفت نیزکه دانش به از نامبردار چیز
دل و گوش کسری بگوینده دادسخنها برو کرد گوینده یاد
نهادند شطرنج نزدیک شاهبه مهره درون کرد چندی نگاه
ز تختش یکی مهره از عاج بودپر از رنگ پیکر دگر ساج بود
بپرسید ازو شاه پیروزبختازان پیکر ومهره ومشک وتخت
چنین داد پاسخ که ای شهریارهمه رسم و راه از در کارزار
ببینی چویابی به بازیش راهرخ و پیل و آرایش رزمگاه
بدو گفت یک هفته ما را زمانببازیم هشتم به روشن‌روان
یکی خرم ایوان بپرداختندفرستاده را پایگه ساختند
رد وموبدان نماینده راهبرفتند یک سر به نزدیک شاه
نهادند پس تخت شطرنج پیشنگه کرد هریک ز اندازه بیش
بجستند و هر گونه‌ای ساختندز هر دست یکبارش انداختند
یکی گفت وپرسید و دیگر شنیدنیاورد کس راه بازی پدید
برفتند یکسر پرآژنگ چهربیامد برشاه بوزرجمهر
ورا زان سخن نیک ناکام دیدبه آغاز آن رنج فرجام دید
به کسری چنین گفت کای پادشاجهاندار و بیدار و فرمانروا
من این نغز بازی به جای آورمخرد را بدین رهنمای آورم
بدو گفت شاه این سخن کارتستکه روشن‌روان بادی وتندرست
کنون رای قنوج گوید که شاهندارد یکی مرد جوینده راه
شکست بزرگ است بر موبدانبه در گاه و بر گاه و بر بخردان
بیاورد شطرنج بوزرجمهرپراندیشه بنشست و بگشاد چهر
همی‌جست بازی چپ و دست راستهمی‌راند تا جای هریک کجاست
به یک روز و یک شب چو بازیش یافتاز ایوان سوی شاه ایران شتافت
بدو گفت کای شاه پیروزبختنگه کردم این مهره و مشک و تخت
به خوبی همه بازی آمد به جایبه بخت بلند جهان کدخدای
فرستادهٔ شاه را پیش خواهکسی را که دارند ما را نگاه
شهنشاه باید که بیند نخستیکی رزمگاهست گویی درست
ز گفتار او شاد شد شهریارورا نیک پی خواند و به روزگار
بفرمود تا موبدان و ردانبرفتند با نامور بخردان
فرستاده رای را پیش خواندبران نامور پیشگاهش نشاند
بدو گفت گوینده بوزرجمهرکه ای موبد رای خورشید چهر
ازین مهرها رای با توچه گفتکه همواره با توخرد باد جفت
چنین داد پاسخ که فرخنده‌رایچو از پیش او من برفتم ز جای
مرا گفت کین مهرهٔ ساج و عاجببر پیش تخت خداوند تاج
بگویش که با موبد و رای‌زنبنه پیش و بنشان یکی انجمن
گر این نغز بازی به جای آورندپسندیده و دلربای آورند
همین بدره و برده و باژ و ساوفرستیم چندانک داریم تاو
و گر شاه و فرزانگان این به جاینیارند روشن ندارند رای
وگر شاه وفرزانگان این بجاینیارند روشن ندارند رای
نباید که خواهد ز ما باژ و گنجدریغ آیدش جان دانا به رنج
چو بیند دل و رای باریک مافزونتر فرستد به نزدیک ما
برتخت آن شاه بیداربختبیاورد و بنهاد شطرنج وتخت
چنین گفت با موبدان و ردانکه‌ای نامور پاک دل بخردان
همه گوش دارید گفتار اویهم آن را هشیار سالار اوی
بیاراست دانا یکی رزمگاهبه قلب اندرون ساخته جای شاه
چپ و راست صف برکشیده سوارپیاده به پیش اندرون نیزه دار
هشیوار دستور در پیش شاهبه رزم اندرونش نماینده راه
مبارز که اسب افگند بر دو رویبه دست چپش پیل پرخاشجوی
وزو برتر اسبان جنگی به پایبدان تاکه آید به بالای رای
چو بوزرجمهر آن سپه را براندهمه انجمن درشگفتی بماند
غمی شد فرستادهٔ هند سختبماند اندر آن کار هشیار بخت
شگفت اندرو مرد جادو بمانددلش را به اندیشه اندر نشاند
که این تخت شطرنج هرگز ندیدنه از کاردانان هندی شنید
چگونه فراز آمدش رای اینبه گیتی نگیرد کسی جای این
چنان گشت کسری ز بوزرجمهرکه گفتی بدوبخت بنمود چهر
یکی جام فرمود پس شهریارکه کردند پرگوهر شاهوار
یکی بدره دینار واسبی به زینبدو داد و کردش بسی آفرین
بشد مرد دانا به آرام خویشیکی تخت و پرگار بنهاد پیش
به شطرنج و اندیشهٔ هندواننگه کرد و بفزود رنج روان
خرد بادل روشن انباز کردبه اندیشه بنهاد برتخت نرد
دومهره بفرمود کردن ز عاجهمه پیکر عاج همرنگ ساج
یکی رزمگه ساخت شطرنج واردو رویه برآراسته کارزار
دولشکر ببخشید بر هشت بهرهمه رزمجویان گیرنده شهر
زمین وار لشکر گهی چارسویدوشاه گرانمایه و نیک خوی
کم و بیش دارند هر دو به همیکی از دگر برنگیرد ستم
به فرمان ایشان سپاه از دو رویبه تندی بیاراسته جنگجوی
یکی را چوتنها بگیرد دو تنز لشکر برین یک تن آید شکن
به هرجای پیش وپس اندر سپاهگرازان دو شاه اندران رزمگاه
همی این بران آن برین برگذشتگهی رزم کوه و گهی رزم دشت
برین گونه تا بر که بودی شکنشدندی دو شاه و سپاه انجمن
بدین سان که گفتم بیاراست نردبرشاه شد یک به یک یاد کرد
وزان رفتن شاه برترمنشهمانش ستایش همان سرزنش
ز نیروی و فرمان و جنگ سپاهبگسترد و بنمود یک یک شاه
دل شاه ایران ازو خیره ماندخرد را باندیشه اندر نشاند
همی‌گفت کای مرد روشن‌روانجوان بادی و روزگارت جوان
بفرمود تا ساروان دو هزاربیارد شتر تا در شهریار
ز باری که خیزد ز روم و ز چینز هیتال و مکران و ایران زمین
ز گنج شهنشاه کردند باربشد کاروان از در شهریار
چوشد بارهای شتر ساختهدل شاه زان کار پرداخته
فرستادهٔ رای را پیش خواندز دانش فراوان سخنها براند
یکی نامه بنوشت نزدیک اویپر از دانش و رامش و رنگ و بوی
سر نامه کرد آفرین بزرگبه یزدان پناهش ز دیو سترگ
دگر گفت کای نامور شاه هندز دریای قنوج تا پیش سند
رسیداین فرستادهٔ رای‌زنابا چتر و پیلان بدین انجمن
همان تخت شطرنج و پیغام رایشنیدیم و پیغامش امد بجای
ز دانای هندی زمان خواستیمبه دانش روان را بیاراستیم
بسی رای زد موبد پاک‌رایپژوهید وآورد بازی به جای
کنون آمد این موبد هوشمندبه قنوج نزدیک رای بلند
شتروار بار گران دو هزارپسندیده بار از در شهریار
نهادیم برجای شطرنج نردکنون تا به بازی که آرد نبرد
برهمن فراوان بود پاک‌رایکه این بازی آرد به دانش به جای
ز چیزی که دید این فرستاده رنجفرستد همه رای هندی به گنج
ور ایدون کجا رای با راهنمایبکوشند بازی نیاید به جای
شتروار باید که هم زین شماربه پیمان کند رای قنوج بار
کند بار همراه با بار ماچنینست پیمان و بازار ما
چوخورشید رخشنده شد بر سپهربرفت از در شاه بوزرجمهر
چو آمد ز ایران به نزدیک رایبرهمن بشادی ورا رهنمای
ابا بار با نامه وتخت نرددلش پر ز بازار ننگ ونبرد
چو آمد به نزدیکی تخت اویبدید آن سر و افسر و بخت اوی
فراوانش بستود بر پهلویبدو داد پس نامهٔ خسروی
ز شطرنج وز راه وز رنج رایبگفت آنچه آمد یکایک به جای
پیام شهنشاه با او بگفترخ رای هندی چوگل برشگفت
بگفت آن کجا دید پاینده مردچنان هم سراسر بیاورد نرد
ز بازی و از مهره و رای شاهوزان موبدان نماینده راه
به نامه دورن آنچه کردست یادبخواند بداند نپیچد ز داد
ز گفتار اوشد رخ شاه زردچو بشنید گفتار شطرنج و نرد
بیامد یکی نامور کدخدایفرستاده را داد شایسته‌جای
یکی خرم ایوان بیاراستندمی و رود و رامشگران خواستند
زمان خواست پس نامور هفت روزبرفت آنک بودند دانش فروز
به کشور ز پیران شایسته مردیکی انجمن کرد و بنهاد نرد
به یک هفته آنکس که بد تیزویرازان نامداران برنا و پیر
همی‌بازجستند بازی نردبه رشک و برای وبه ننگ و نبرد
بهشتم چنین گفت موبد به رایکه این را نداند کسی سر زپای
مگر با روان یار گردد خردکزین مهره بازی برون آورد
بیامد نهم روز بوزرجمهرپر از آرزو دل پرآژنگ چهر
که کسری نفرمود ما را درنگنباید که گردد دل شاه تنگ
بشد موبدان را ازان دل دژمروان پر زغم ابروان پر زخم
بزرگان دانا به یک سو شدندبه نادانی خویش خستو شدند
چو آن دید بنشست بوزرجمهرهمه موبدان برگشادند چهر
بگسترد پیش اندرون تخت نردهمه گردش مهرها یاد کرد
سپهدار بنمود و جنگ سپاههم آرایش رزم و فرمان شاه
ازو خیره شد رای با رای‌زنز کشور بسی نامدار انجمن
همه مهتران آفرین خواندندورا موبد پاک دین خواندند
ز هر دانشی زو بپرسید رایهمه پاسخ آمد یکایک به جای
خروشی برآمد ز دانندگانز دانش پژوهان وخوانندگان
که اینت سخنگوی داننده مردنه از بهر شطرنج و بازی نرد
بیاورد زان پس شتر دو هزارهمه گنج قنوح کردند بار
ز عود و ز عنبر ز کافور و زرهمه جامه وجام پیکر گهر
ابا باژ یکساله از پیشگاهفرستاد یک سر به درگاه شاه
یکی افسری خواست از گنج رایهمان جامهٔ زر ز سر تا به پای
بدو داد وچند آفرین کرد نیزبیارانش بخشید بسیار چیز
شتر دو هزار آنک از پیش بردابا باژ و هدیه مر او را سپرد
یکی کاروان بد که کس پیش ازاننراند و نبد خواسته بیش ازان
بیامد ز قنوج بوزرجمهربرافراخته سر بگردان سپهر
دلی شاد با نامه شاه هندنبشته به هندی خطی بر پرند
که رای و بزرگان گوایی دهندنه از بیم کزنیک رایی دهند
که چون شاه نوشین‌روان کس ندیدنه از موبد سالخورده شنید
نه کس دانشی تر ز دستور اویز دانش سپهرست گنجور اوی
فرستاده شد باژ یک ساله پیشاگر بیش باید فرستیم بیش
ز باژی که پیمان نهادیم نیزفرستاده شد هرچ بایست چیز
چو آگاهی آمد ز دانا به شاهکه با کام و با خوبی آمد ز راه
ازان آگهی شاد شد شهریاربفرمود تاهرک بد نامدار
ز شهر و ز لشکر خبیره شدندهمه نامداران پذیره شدند
به شهر اندر آمد چنان ارجمندبه پیروزی شهریار بلند
به ایوان چو آمد به نزدیک تختبرو شهریار آفرین کرد سخت
ببر در گرفتش جهاندار شاهبپرسیدش از رای وز رنج راه
بگفت آنکجا رفت بوزرجمهرازان بخت بیدار و مهر سپهر
پس آن نامه رای پیروزبختبیاورد و بنهاد در پیش تخت
بفرمود تا یزدگرد دبیربیامد بر شاه دانش‌پذیر
چو آن نامه رای هندی بخواندیکی انجمن درشگفتی بماند
هم از دانش و رای بوزرجمهرازان بخت سالار خورشید چهر
چنین گفت کسری که یزدان سپاسکه هستم خردمند و نیکی‌شناس
مهان تاج وتخت مرا بنده‌انددل وجان به مهر من آگنده‌اند
شگفتی‌تر از کار بوزرجمهرکه دانش بدو داد چندین سپهر
سپاس از خداوند خورشید وماهکزویست پیروزی و دستگاه
برین داستان برسخن ساختمبه طلخند و شطرنج پرداختم

Later, Ferdowsi expands on the Indian origin of chess, telling the story of two brothers, Gav and Ṭalḵand, who fought for the throne of India. After Ṭalḵand mysteriously died in battle, his brother invented the game of chess to convey the news of his death to their mother in a symbolic way.

This story, filled with legend, is an important part of Persian cultural memory, showcasing how the game of chess was intertwined with the themes of strategy, intelligence, and fate.

The Spread of Chess in the Islamic World

After the fall of the Sasanian Empire in 651 CE, Persia became part of the Islamic Caliphate. However, Persian culture continued to flourish under Islamic rule, and chess remained an important part of courtly life. The game spread throughout the Islamic world, from the Middle East to North Africa and Spain, largely due to the influence of Persian culture and scholars.

One of the most important figures in the early history of Islamic chess was the Turkish scholar Al-Suli (880–946 CE). Al-Suli was a renowned chess player and wrote one of the earliest known books on chess strategy, Kitab ash-Shatranj (The Book of Chess). His work was highly influential and helped to codify many of the strategies and principles of chess that are still used today.

Chess in Persian Literature

Chess also became a common subject in Islamic art and literature. Persian poets often used chess as a metaphor for the complexities of life, politics, and fate. We previously examined how chess is featured in the Shahnameh. Now, let’s explore other direct references to chess in Persian literature:

Rumi:

برد و ماندی هست آخر تا کی ماند کی بردور نه این شطرنج عالم چیست با جنگ و جهاد
گه ره شه را بگیرد بیدق کژرو به ظلمچیست فرزین گشته‌ام گر کژ روم باشد سداد
من پیاده رفته‌ام در راستی تا منتهاتا شدم فرزین و فرزین بندهاام دست داد
رخ بدو گوید که منزل‌هات ما را منزلیستخط و تین ماست این جمله منازل تا معاد
تن به صد منزل رود دل می‌رود یک تک به حجره روی باشد چو جسم و ره روی همچون فؤاد
شاه گوید مر شما را از منست این یاد و بودگر نباشد سایه من بود جمله گشت باد
اسب را قیمت نماند پیل چون پشه شودخانه‌ها ویرانه‌ها گردد چو شهر قوم عاد
اندر این شطرنج برد و ماند یک سان شد مراتا بدیدم کاین هزاران لعب یک کس می‌نهاد
در نجاتش مات هست و هست در ماتش نجاتزان نظر ماتیم ای شه آن نظر بر مات باد

Also by Rumi:

حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمذ را

شاه با دلقک همی شطرنج باختمات کردش زود خشم شه بتاخت
گفت شه شه و آن شه کبرآورشیک یک از شطرنج می‌زد بر سرش
که بگیر اینک شهت ای قلتبانصبر کرد آن دلقک و گفت الامان
دست دیگر باختن فرمود میراو چنان لرزان که عور از زمهریر
باخت دست دیگر و شه مات شدوقت شه شه گفتن و میقات شد
بر جهید آن دلقک و در کنج رفتشش نمد بر خود فکند از بیم تفت
زیر بالشها و زیر شش نمدخفت پنهان تا ز زخم شه رهد
گفت شه هی هی چه کردی چیست اینگفت شه شه شه شه ای شاه گزین
کی توان حق گفت جز زیر لحافبا تو ای خشم‌آور آتش‌سجاف

“The King of Termed and the Jester”

Once upon a time, the King of Termez played chess with the court jester. The jester quickly checkmated the king and repeatedly called out, “Check! Check!” When the king realized he was trapped and had no choice but to be checkmated, he became furious. In a fit of rage, he smashed the chess pieces on the jester’s head, insulted him, and then gave him a severe beating.

Wanting to avenge his defeat, the king challenged the jester to another game. Fearing the consequences of checkmating the king again, the jester began the game timidly and, as luck would have it, checkmated the king once more. Immediately, he jumped up and hid under a pile of felt. The king, unaware of his own defeat, was puzzled and asked, “Hey jester! Why did you leave the game halfway? Where did you go? What are you doing?” From under the felt, the jester replied, “Your Majesty, you’ve been checkmated again. I’m ready for my beating now.”

Mohtasham Kashani

با تو آن روز که شطرنج محبت چیدمماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاندآن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم
اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشقمن رخ از عرصهٔ راحت طلبی تابیدم
استخوان‌بندی شطرنج جهان کی شده بودصبح ابداع که من مهر تو می‌ورزیدم
هجر چون اسب حریفان مسافر زین کردعرصه خالی شد از آشوب و من آرامیدم
آن دلارام که منصوبه طرازی فن اوستبیدقی راند که صد بازی از آن فهمیدم
فکر خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساطشاه عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم
محتشم از تو و از قدر تو افسوس که منپشه و پیل درین عرصه برابر دیدم

Saadi

Golestan of Saadi, Chapter 7, Story 12

سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده. انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم.

کجاوه‌نشینی را شنیدم که با عدیل خود می‌گفت: یاللعجب! پیادهٔ عاج چو عرصه شطرنج به سر می‌برد فرزین می‌شود، یعنی به از آن می‌گردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند.

از من بگوی حاجی مردم گزای راکاو پوستین خلق به آزار می‌درد
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنکبیچاره خار می‌خورد و بار می‌برد

Chess has also been considered a means of getting rid of boredom:

نظر کردم به چشم رای و تدبیرندیدم بِه زِ خاموشی، خِصالی
نگویم لَب ببند و دیده بَردوزولیکن، هر مقامی را مَقالی
زمانی، درسِ عِلم و بحثِ تَنزیلکه باشد نَفْسِ انسان را کمالی
زمانی، شعر و شطرنج و حکایتکه خاطر را بُوَد دَفعِ مَلالی
خدای است آن‌که ذاتِ بی‌نظیرشنگردد هرگز از حالی به حالی

Khayyam

Omar Khayyam’s Rubaiyat subtly likens life to a game controlled by an unseen hand, reflecting on the transience of human existence and the inevitability of fate.

ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت‌باز،

از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛

یک‌چند درین بساط بازی کردیم،

رفتیم به صندوقِ عدم یک‌یک باز!

صادق هدایت:

یک بازیگرخانهٔ غریبی است. مثل خیمه‌شب‌بازی یا بازی شطرنج، همهٔ کاینات روی صفحه گمان می‌کنند که آزادند. ولی یک دست نامرئی که متعلق به یک ابله یا بچه است مدتی با ما تفریح می‌کند. ما را جابه‌جا می‌کند، بعد دلش را می‌زند، دوباره این عروسک‌ها یا مهره‌ها را در صندوق فراموشی و نیستی می‌اندازد:

We are but chessmen, who to move are fain,

Just as the great Chessplayer doth ordain.

It moves us on life’s chess-board to and fro,

And then in death’s box shuts us up again.

[tr. Whinfield (1882), # 148]

This poetic imagery captures the way chess was viewed in Persian culture—not just as a game, but as a symbol of the human condition.

Persian Chess Terms and Their Influence

Many of the terms used in modern chess have Persian origins. The most famous example is the term “checkmate,” which comes from the Persian phrase shah mat, meaning “the king is helpless” or “the king is dead.” This phrase reflects the central goal of the game—to trap the opposing king in a position from which he cannot escape.

Other chess terms that have Persian roots include:

  • Rook: Derived from the Persian word rokh, meaning “chariot” or “warrior.”
  • Bishop: In Persian fil, meaning “elephant,” a reflection of the Indian origins of the game where elephants played a key role in chaturanga.
  • Queen: Known in Persian as farzin or vizier, symbolizing the royal advisor, who had significant power on the board.

These Persian terms were carried over into Arabic and eventually into European languages as chess spread westward. The game underwent some changes along the way, including modifications to the movement of certain pieces, but the core structure and terminology remained heavily influenced by Persian chess.

Chess and Persian Art

In addition to its literary and linguistic influence, chess also became a popular subject in Persian art. Miniature paintings, a key art form in Persia, often depicted scenes of royal courts where chess was being played. These paintings were highly detailed and symbolic, often using the game as a metaphor for political and military strategy.

One famous example of chess in Persian art is the depiction of the court of Khosrow Anushirvan, where the game of chess is shown as a key element of courtly life. The figures in these paintings are often depicted in a highly stylized manner, with elaborate clothing and settings, reflecting the grandeur of the Persian court and the importance of chess as a symbol of royal wisdom and strategy.

Chess Variants in Medieval Persia

As stated in the book Nafaes al-Funun written by Iranian scientist Mahmoud Amoli, seven variants of chess were popular in Iran in the middle centuries. They are:

  1. Old chess (or Indian chess), which is the same as today’s chess; With the difference that in Iran in the middle centuries, an elephant could move only two diagonal houses by leaping over the beads, and the minister had the right to move only one diagonal house.
  2. Long chess (rectangular chess / extended chess) This chess is played on a 4 x 16 board with dice and has its own rules.
  3. Javarehiye chess, which was played on a 7×6 board, and each section was named after one of the parts of the human body.
  4. Tame chess played on a 10×10 board; Amoli and Masoudi have clearly explained the rules of this chess.
  5. Roman chess that had a circular board and 16 pieces were arranged around a single center. Ibn Arabshah also narrated the rules of this chess.
  6. Chess of Dhut al-Hosun (owners of the fortress): it is played on a 10×10 board with additional squares on the edges, and there are 20 pieces on each side of the board. Dice is used in this type of chess.
  7. Grand chess or Timurid chess: this chess has 112 houses (on a 10 x 11 board) and there are many pieces such as the king, minister, giraffe, lion, camel, guard, dabbabe (Tank), chariot in three rows in both sides. In this chess, the pawn in front of the piece was different from the other pawn, that each pawn could be upgraded (for example, the camel pawn became a camel); The king’s pawn has become a prince if promoted (in this case, if the king was checkmated, the prince would take the throne in his place). In this chess, there are also rules for the exchange of prisoners of war. Ibn Arabshah has clearly mentioned the rules related to this chess. Some attribute the invention of this chess to Tamerlang.

Chess in Modern Iran

While chess has evolved over the centuries, its deep connection to Persia remains strong. Modern Iran has produced several world-class chess players, led by the renowned grandmaster Alireza Firouzja, who is widely regarded as one of the most talented young players in the world today. Firouzja’s rise to prominence has reignited interest in chess across Iran, inspiring a new generation of players to follow in his footsteps.

Iranian chess players are now prominent on the global stage, excelling in international competitions and further strengthening the country’s reputation in the chess world. Below is a list of 10 of the most famous and successful Iranian chess players today, showcasing the enduring strength of the game in Iran:

  1. Alireza Firouzja (GM) – A former prodigy representing Iran, now one of the top grandmasters globally, playing under the French flag.
  2. Parham Maghsoodloo (GM) – A former World Junior Champion and a key figure in modern Iranian chess.
  3. Sarasadat Khademalsharieh (IM, WGM) – A leading figure in women’s chess, known for her impressive achievements and activism.
  4. Ehsan Ghaem-Maghami (GM) – A veteran of Iranian chess with multiple national titles.
  5. Pouya Idani (GM) – A consistent player in international tournaments, representing the new wave of Iranian talent.
  6. Amin Tabatabaei (GM) – A fast-rising star who has made a name for himself with strong performances in top tournaments.
  7. Arash Tahbaz (IM) – An International Master with growing recognition in the chess world.
  8. Amirreza Pourramezanali (IM) – A young, emerging talent with notable achievements in junior tournaments.
  9. Morteza Mahjoob (GM) – A seasoned grandmaster with a long and successful career.
  10. Sina Movahed (IM) – A strong upcoming player known for his junior tournament successes and potential future growth.

These players are building on the rich legacy of chess in Persia, bringing new pride to the Iranian chess community and ensuring the game’s continued popularity in the country.

In Iran, chess is not just seen as a competitive sport but also as a cultural tradition that links the modern game to its ancient origins. The historical significance of chess in Persia is celebrated not only in tournaments but also in literature, art, and public life.

Conclusion

Chess is more than just a game in Persian culture; it is a symbol of wisdom, strategy, and the complexities of life. From its early origins in India, chess found a home in Persia, where it was embraced by the royal court and became a central part of Persian cultural life. The game’s influence can be seen in Persian literature, art, and language, and its legacy continues to thrive in modern Iran.

Whether through the legendary stories of Bozorgmehr and Khosrow Anushirvan, the poetic reflections of Omar Khayyam, or the modern-day achievements of players like Alireza Firouzja, chess remains an enduring symbol of Persia’s intellectual and cultural heritage. The history of chess in Persia is a testament to the game’s power to transcend borders, cultures, and centuries, remaining as relevant today as it was over a thousand years ago.

Reading and teaching classic Persian literature is a subtle art that shines through personalized, one-on-one classes. At Joy of Persian, we provide dedicated 1-1 sessions to help you explore and appreciate the intricate beauty of Persian literary traditions. Experience the depth of Persian culture and literature with tailored guidance from our expert instructors.

Akbar Khan is playing chess with Mu’tazd al-Saltane in the house of Mubarakabad. August 18, 1893.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Shopping Basket
Scroll to Top