آوردهاند که انوشیروانِ عادل را در شکارگاهی، صِید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرَد. انوشیروان گفت: «نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد.» گفتند: «از این قدر چه خِلَل آید؟» گفت: «بُنیادِ ظلم در جهان اوّل اندکی بودهاست، هرکه آمد بر او مَزیدی کرده تا بدین غایَت رسیده.» |
| ||||||||||
اگر ز باغِ رَعیَّت، ملِک خورَد سیبی برآوَرند غلامانِ او، درخت از بیخ به پنج بیضه که سلطان، ستم روا دارد زنند لشکریانش، هزار مرغ به سیخ |
|
«نمک» در قدیم کالای باارزشی بودهاست، برای مثال در دوران امپراطوری روم گاهی از نمک بهجای پول استفاده میکردهاند یا در کشور چین به نمک مالیات تعلّق میگرفت و تجّار ارزش نمک را برابر با طلا و کتاب میدانستند. حتّی یکی از دلایل شروع انقلاب هند، اعتراض به سیاستهای مالیاتی انگلیسیها بر تولید و انتقال نمک بودهاست.
چند ضربالمثل بنویسید که به ارزش نمک نزد ایرانیان اشاره داشته باشد؛ برای مثال: قسم به نان و نمک | Write some proverbs that refer to the value of salt among Iranians; For example: I swear by bread and salt |