درویشی مُستَجابُالدّعوه در بغداد پدید آمد. حَجّاجِ یوسف را خبر کردند؛ بخواندَش و گفت: «دعای خیری بر من کن.» گفت: «خدایا! جانش بستان.» گفت: «از بهر خدای، این چه دعاست؟» گفت: «این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.»
ای زِبَردستِ زیردستْآزار!
گرم تا کِی بماند این بازار؟
به چه کار آیدَت جهانداری؟
مُردنت بِه که مردمآزاری
A dervish, whose prayers met with answers, made his appearance, and Hejaj Yusuf, calling him, said: ‘Utter a good prayer for me’, whereon the dervish exclaimed: ‘O God, take his life.’ He replied: ‘For God’s sake, what prayer is this?’ The dervish rejoined: ‘It is a good prayer for thee and for all Musalmans.’
O tyrant, who oppressest thy subjects,
How long wilt thou persevere in this?
Of what use is authority to thee?
To die is better for thee than to oppress men.