عِبادَتگاه از نخستین بَناهایِ ساختهیِ انسان است. انسان در عبادتگاه با خُدا سخن میگوید و او را نیایِش میکند. | عِبادَتگاه: پَرَستِشگاه | temple | بَنا: ساختمان، عِمارَت | building | نیایِش کردن: پَرَستِش کردن | to pray, to worship |
|
پِیرُوانِ دینهای گوناگون، عبادتگاههای مُختَلِف دارند. آتَشکَده، کَنیسه، کِلیسا و مَسجد به تَرتیب مَحَلِّ عِبادَتِ زَرتُشتیان، یَهودیان، مَسیحیان و مُسَلمانان است. | پِیرُو: دُنبالکُنَنده (یک دین یا فردِ خاص) | follower, adherent | مَحَلّ: مَکان، جایگاه | place, location | زَرتُشتی: پیروِ دینِ زرتشت | Zoroastrian | یَهودی: پیروِ دینِ حَضرَتِ موسی | Jewish | مَسیحی: پیروِ دین حَضرَتِ عیسی (مسیح) | Christian |
|
مُسَلمانان مسجد را خانهی خدا میدانند. آنها در مسجد نَماز میخوانند و خواندنِ قُرآن را یاد میگیرند. مسجدهای ایرانی از مهمترین بناهایی هستند که ذوق و سَلیقهیِ مِعمارانِ ایرانی را نِشان میدهند. بنابراین شناختنِ مسجدهای ایرانی به معنایِ شناختنِ بَخشِ مُهِمی از هُنرِ ایرانیان است. | نَماز: عِبادَتی که مسلمانان پنج بار در روز انجام میدهند | the practice of formal worship in Islam | قُرآن: کتابِ مُقَدَّسِ مسلمانان | Quran, the holy book of Muslims | ذوق: سَلیقه | taste, aesthetic sense | مِعمار: کسی که کارش طَراحی و ساختنِ ساختمان است | architect |
|
پَیامبر اسلام اوَّلین مسجد را در شهرِ مَدینه ساخت. در سالهای بعد در شَهرهای مختلفِ اسلامی، مسجدهای دیگری ساخته شد. اما ساختمانِ همهی مسجدها بسیار ساده بود. اولین مسجدها فقط اُتاقی چهارگوش با سَقفی از بَرگها و ساقههای گیاهان بود. | پَیامبر | prophet | چهارگوش: چیزی که چهار ضِلع دارد (مُرَبـَّع یا مُستَطیل) | square, rectangular | سَقف: بام | roof, ceiling | ساقه | stem, stalk |
|
نُخستین مسجدهای ایران مانند مسجدهای اوّلیه بسیار ساده بودند. اما کمکم، معمارانِ ایرانی کوشیدند مسجدها را بر پایهیِ ذوق و سَلیقهیِ ایرانیان بسازند. معمارانِ ایرانی برای ساختن مسجدهای زیبا و باشُکوه بسیار تَوانا بودند. | پایه: اَساس | base | تَوانا: ماهِر، قُدرتمَند | capable, skilled | باشُکوه: شُکوهمَند، مُجَلَّل | magnificent |
|
آنها قَرنها پیش از وُرودِ اسلام به ایران در هُنرِ معماری و تَزیینِ بناها مَهارَت داشتند. | قَرن: صد سال | century | وُرود: وارِد شدن، آمدن | arrival | تَزیین: زیباسازی | decoration, embellishment | مَهارَت: تَخَصـُّص | skill, expertise |
|
آثارِ باقیمانده از کاخها و بناهای دورانِ باستان، نشانهیِ مَهارتِ آنها است. | آثار: ساختهها، جَمعِ اَثَر | works, relics | باقیمانده | remaining | دوران: دوره، عَصر | period, era | باستان: کُهَن، قَدیمی | ancient | نشانه: عَلامت | sign, symbol, indication |
|
وقتیکه ایرانیان دینِ اسلام را پَذیرُفتند، کوشیدَند از دانش و هنرِ خود برای گُستَرِشِ این دین استفاده کنند. معمارانِ ایرانی مسجدهایی بسیار مُحَکم و اُستُوار ساختند. از اینرو، پس از گذشتِ قرنها، بسیاری از این مسجدها سالم و پابَرجا باقی ماندهاند. | پَذیرُفتن: قَبول کردن | to accept, to embrace | کوشیدَن: تَلاش کردن، سَعی کردن | to attempt | گُستَرِش: توسِعه | expansion, spread | اُستُوار: پایدار، مُحکَم | strong, sturdy, firm | پابَرجا: سالِم، مُقاوِم، مُحکَم | standing, intact, enduring |
|
بهعلاوه، آنها اَنواعِ هنرهای زیبا و ظَریفِ ایرانی را در ساختنِ مسجدها بهکار گرفتند. | هنرهای زیبا: هنرهای ظَریف | fine arts | ظَریف: دَقیق، هنرمَندانه | delicate, intricate, elegant | بهکار گرفتن: استفاده کردن، بهره بردن | to utilize, to apply, to employ |
|
هنرِ خوشنِویسی، گَچبُری، کاشیکاری و … در اَغلَب مسجدهای ایرانی دیده میشود. | خوشنِویسی: خَطّاطی، هنرِ زیبا نوشتن | calligraphy | گَچبُری: نَقشبَندی با گچ، هنرِ کَندهکاری رویِ گچ | plasterwork, stucco decoration | کاشی | tile | کاشیکاری: هنر تزئینِ دیوارها و گُنبَدها با کاشی | tilework | اَغلَب: بیشتر | mostly, often |
|
هنرمندان ایرانی با استفاده از نَقشها و رنگهایِ گوناگون، احساس و اَندیشهیِ دینیِ خود را بَیان کردهاند. در تَزیینِ اَغلبِ مسجدها، نَقشِ اِسلیمی دیده میشود. | نَقش: طَرح، تَصویر | pattern, design, motif | گوناگون: مُتِنَوِع، مُختَلِف | various, diverse, different | اَندیشه: فِکر، تَفَکُّر | thought, idea | بَیان کردن: گفتن | to express | اِسلیمی | Islamic arabesque |
|
اِسلیمی از مهمترین نقشهای تَزیینی در هنرِ اسلامی است. این نقشها در واقِع شِکلِ ساده و دِگَرگونِ نقشِ گُلها و گیاهان و پیچِشِ شاخ و برگ آنها است. اِسلیمی نشانهی بِهِشتِ خُداوَند است. بهشتی که همهی مردم در جُستوجویِ آن هستند. رنگِ آبی نشانهی آسمان است، از اینرو گُنبَدِ بسیاری از مسجدها آبی رنگ است. | دِگَرگون: تَغییر یافته | transformed, altered | پیچِش: خَمیدِگی، اِنحِنا | twisting, curvature, spiral | بِهِشت: جایگاهِ نیکوکاران پس از مرگ | paradise, heaven | گُنبَد: سَقفِ گِرد | dome, cupola |
|
در آغاز، مسجدهایِ ایران بر روی خَرابهیِ آتَشکَدهها یا کاخها بنا میشد. مثلاً «مسجدِ اِستَخرِ شیراز» بر روی ساختمانهایی از دورهی ساسانی ساخته شد. «مسجدِ جامعِ شهر بُروجِرد» نیز بر روی آتشکدهای نیمهویران بنا شد.دورهی ساسانی: دورهای که سِلسِلهیِ ساسانی بر ایران حکومت میکرد. برابر با سال ۳۹۷ پیش از هِجری تا سال ۳۰ هِجری (۶۵۱-۲۲۴ میلادی) Sassanid period: The period when the Sassanid dynasty ruled Iran. Corresponding to 397 BCE to 30 CE (651-224 CE) | خَرابه: ویرانه، مَخروبه | ruins, wreckage, remains | اِستَخر: یکی از شهرهای باستانیِ ایران در نزدیکیِ شیراز | Estakhr (One of the ancient cities of Iran near Shiraz) | مسجد جامع: مسجدِ اصلی و بزرگِ یک شهر | Jameh Mosque, Grand Mosque | بُروجرد: نام شهری در غربِ ایران | Borujerd (a city in western Iran) | نیمهویران: نیمهمَخروبه | partially ruined |
|
بهعَلاوه، معمارانِ ایرانی بناهایی مانند اِیوان و مَناره به ساختمانِ مسجدها اِضافه کردند. مسجدهای ایرانی از شاهکارهایِ معماریِ جهانِ اسلام مَحسوب میشوند. | اِیوان: تالار | vaulted hall, portico | مَناره: گُلدَسته | minaret | اِضافه کردن: افزودن | to add, to incorporate | شاهکار: اثرِ هنریِ بسیار مهم و با ارزش | masterpiece, work of art | مَحسوب شدن: در نظر گرفته شدن، تلقی شدن | to be considered |
|