سفر به دماوندJourney to Damavand
گوش کنیدListen
| گوش کنید و بخوانید. | Listen and read. |
[00:00.54]***شروع سفر به دماوند***
[00:04.32]یکی از روزهای زیبای زندگیِ من،
[00:09.27]روزی است که به قُلّۀ دماوند رفتم.
[00:14.31]من مثلِ همۀ کوهنوردها
[00:18.69]از کوههای زیادی بالا رفتهام
[00:22.00]امّا دماوند با کوههای دیگر فرق دارد.
[00:28.14]دماوند تنها یک کوه نیست
[00:31.59]بلکه تاریخِ ایران است.
[00:35.49]اوایلِ ماه فَروَردین است.
[00:39.12]از سَرمای زِمستان خبری نیست
[00:42.87]و هوا دارد کمکم گرم میشود.
[00:47.00]برای رسیدن به دماوند
[00:49.50]میخواهیم از طرفِ جادۀ هَراز حَرکت کنیم.
[00:55.00]دماوند نزدیکِ تهران است.
[00:58.50]فاصلۀ آن تا تهران
[01:01.00]تقریباً شصت-هفتاد کیلومتر است.
[01:05.70]هرچه به دماوند نزدیکتر میشویم،
[01:09.50]زمینهای خشکِ اطراف سبزتر میشوند.
[01:15.50]وقتی به بالا چَشم میاَندازم،
[01:18.50]دماوند را میبینم
[01:21.00]با قلّهای سفید،
[01:23.00]میانهای خاکستری
[01:25.00]و دامنههایی سبز،
[01:28.00]مثل زنی که
[01:30.09]روسریِ سفید،
[01:32.13]پیراهن خاکستری
[01:34.71]و دامنِ سبز پوشیده باشد.
[01:38.00]
[01:40.92]***افسانۀ آفرینش دماوند***
[01:45.48]نمیدانم چه چیزی در انتظارمان است.
[01:49.65]در فکر هستم
[01:51.51]و اَفسانۀ آفرینشِ دماوند را
[01:55.32]برای خود تکرار میکنم:
[01:58.56]«هزاران سالِ پیش،
[02:00.54]در اوّلینِ روزِ آفرینش،
[02:03.84]وقتی خدا میخواست جهان را خَلق کند،
[02:07.74]پیش از هر چیز،
[02:09.27]کوه را آفرید
[02:11.16]و رِشته کوهِ اصلی اَلبُرز بود.
[02:16.20]هشت صد سال طول کشید
[02:19.02]که البرز سر از خاک درآورَد.
[02:23.52]دویست سال طول کشید
[02:26.40]تا به آسمان برسد؛
[02:29.22]دویست سال تا خانۀ ماه
[02:32.43]دویست سال تا خانۀ خورشید
[02:35.64]و دویست سال تا اِنتهای آسمان.
[02:40.56]ریشههای این کوهِ بزرگ
[02:43.02]در زمین پَراکنده شد.
[02:45.84]از این ریشهها،
[02:47.31]کوههای دیگر سَر برآوردند
[02:50.61]و دماوند بُزرگترین
[02:53.25]و باشُکوهترین فرزندِ این رشته کوه شد.»
[02:58.00]
[03:00.50]***به شهرستان دماوند خوش آمدید***
[03:05.00]در همین فکرها هستم
[03:08.43]که تابلوی کوچکی میبینم:
[03:11.85]«به شَهرستان دماوند خوش آمدید.»
[03:15.99]شهرستانِ دماوند حُدود بیست کیلومتر
[03:20.31]با کوه فاصله دارد
[03:23.16]و در دامنۀ جنوبیِ البرز قرار گرفته است.
[03:29.37]وقتی به شهر میرسیم
[03:31.47]باران نمنم میبارد.
[03:33.99]هَیَجانزدهام.
[03:36.00]به شهری قَدم میگذارم
[03:38.64]که از کُهنترین شهرهای ایران است.
[03:43.80]کیومرث که به اِعتِقاد ایرانیانِ باستان،
[03:47.88]اوّلین انسان بود،
[03:50.37]شهر دماوند را ساخت
[03:52.95]و مدّتها با فرزندانش در آن زندگی کرد.
[03:59.00]
[04:03.00]***طبیعت دماوند***
[04:06.00]این شهر
[04:06.80]در میانِ دَرّۀ کوچکی قرار گرفته
[04:10.50]که پُر از درختانِ میوه است
[04:14.00]و با این که
[04:15.50]فاصلۀ زیادی با قُلّه ندارد
[04:19.00]امّا از داخلِ شهر،
[04:21.20]نوک کوه را نمیتوان دید.
[04:24.50]جالب است، نه؟
[04:27.00]هوا سردتر شده است؛
[04:29.50]امّا من اِصرار دارم
[04:31.70]که شهر را خوب بِگَردیم.
[04:34.50]غرقِ تماشای مَناظرِ زیبای اطراف شدهام.
[04:40.71]شهر پر از گُل و درخت است.
[04:44.00] بَلوطهای پانصد تا ششصد ساله
[04:47.50]و سِپیدارهای جوان
[04:50.00]و درختانِ کهنسالی
[04:52.30]که شاخههای خود را
[04:54.100]در آب رودخانه ریختهاند،
[04:57.00]همه جا دیده میشوند.
[04:59.50]درّههای سرسبز و خوش آب و هوا،
[05:03.00]رودخانههای فصلی
[05:05.30]و چِشمههای آب،
[05:07.30]همه چیز را برای کِشاورزان آماده میکند.
[05:12.00]از این رو،
[05:13.00]بعضی از دَماوندیها کشاورز هستند.
[05:17.00]
[05:20.00]***چشمههای دماوند***
[05:22.80]در ارتفاعاتِ پایینِ دماوند،
[05:26.10]چشمِههای آبِ گرم
[05:28.00]و آبِ معدنیِ زیادی دیده میشود.
[05:32.00]میگویند این آبها خاصیّتِ دَرمانی دارند
[05:36.30]و برای درمانِ بیماریهای تَنَفُّسی،
[05:40.50]اُستخوانی، پوستی و جز آن مفید هستند.
[05:46.00]اَز این رو در کنارِ بعضی از آنها،
[05:49.50]حمّام یا کارخانه ساختهاند.
[05:53.00]این طبیعتِ زیبا،
[05:54.80]هدیۀ دماوند به مردمِ شهر است.
[05:58.30]در مقابل، دماوندیها هم
[06:01.50]داستانها و افسانههای این کوهِ تاریخی را
[06:06.00]شبها در گوشِ کودکان زِمزِمه میکنند.
[06:11.14]
راهنمای مطالعهReading Guide
| یک بار دیگر متن را بخوانید و کلمات و عبارات جدید را به خاطر بسپارید. | Read the text again and remember the new words and phrases. |
| شروع سفر به دماوند | |||||||||||||||||
| یکی از روزهای زیبای زندگیِ من، روزی است که به قُلّۀ دماوند رفتم. من مثلِ همۀ کوهنوردها از کوههای زیادی بالا رفتهام امّا دماوند با کوههای دیگر فرق دارد. دماوند تنها یک کوه نیست بلکه تاریخِ ایران است. |
| ||||||||||||||||
| اوایلِ ماه فَروَردین است. از سَرمای زِمستان خبری نیست و هوا دارد کمکم گرم میشود. برای رسیدن به دماوند میخواهیم از طرفِ جادۀ هَراز حَرکت کنیم. دماوند نزدیکِ تهران است. فاصلۀ آن تا تهران تقریباً 60-70 کیلومتر است. هرچه به دماوند نزدیکتر میشویم، زمینهای خشکِ اطراف سبزتر میشوند. وقتی به بالا چَشم میاَندازم، دماوند را میبینم با قلّهای سفید، میانهای خاکستری و دامنههایی سبز، مثل زنی که روسریِ سفید، پیراهنِ خاکستری و دامنِ سبز پوشیده باشد. |
| ||||||||||||||||
| افسانۀ آفرینش دماوند | |||||||||||||||||
| نمیدانم چه چیزی در انتظارمان است. در فکر هستم و اَفسانۀ آفرینشِ دماوند را برای خود تکرار میکنم: «هزاران سالِ پیش، در اوّلینِ روزِ آفرینش، وقتی خدا میخواست جهان را خَلق کند، پیش از هر چیز، کوه را آفرید و رِشته کوهِ اصلی اَلبُرز بود. |
| ||||||||||||||||
| هشتصد سال طول کشید که البرز سر از خاک درآورَد. دویست سال طول کشید تا به آسِمان برسد؛ دویست سال تا خانۀ ماه، دویست سال تا خانۀ خورشید و دویست سال تا اِنتهای آسمان. ریشههای این کوهِ بزرگ در زمین پَراکنده شد. از این ریشهها، کوههای دیگر سَر برآوردند و دماوند بُزرگترین و باشُکوهترین فرزندِ این رشته کوه شد.» |
| ||||||||||||||||
به شهرستان دماوند خوش آمدید
![]() | |||||||||||||||||
| در همین فکرها هستم که تابلوی کوچکی میبینم: «به شَهرستان دماوند خوش آمدید.» شهرستانِ دماوند حُدود بیست کیلومتر با کوه فاصله دارد و در دامنۀ جنوبیِ البرز قرار گرفته است. |
| ||||||||||||||||
| وقتی به شهر میرسیم باران نمنم میبارد. هَیَجانزدهام. به شهری قَدم میگذارم که از کُهنترین شهرهای ایران است. کیومرث که به اِعتِقاد ایرانیانِ باستان، اوّلین انسان بود، شهر دماوند را ساخت و مدّتها با فرزندانش در آن زندگی کرد. |
| ||||||||||||||||
![]() | |||||||||||||||||
| این شهر در میانِ دَرّۀ کوچکی قرار گرفته که پُر از درختانِ میوه است و با این که فاصلهٔ زیادی با قُلّه ندارد امّا از داخلِ شهر، نوک کوه را نمیتوان دید. جالب است، نه؟هوا سردتر شده است؛ امّا من اِصرار دارم که شهر را خوب بِگَردیم. غرقِ تماشای مَناظرِ زیبای اطراف شدهام. |
| ||||||||||||||||
| شهر پر از گُل و درخت است. بَلوطهای پانصد تا ششصد ساله و سِپیدارهای جوان و درختانِ کهنسالی که شاخههای خود را در آب رودخانه ریختهاند، همه جا دیده میشوند. |
| ||||||||||||||||
| درّههای سرسبز و خوش آب و هوا، رودخانههای فصلی و چِشمههای آب، همه چیز را برای کِشاورزان آماده میکند. از این رو، بعضی از دَماوندیها کشاورز هستند. |
| ||||||||||||||||
| چشمههای دماوند | |||||||||||||||||
| در ارتفاعاتِ پایینِ دماوند، چشمِههای آبِ گرم و آبِ معدنیِ زیادی دیده میشود. |
| ||||||||||||||||
| میگویند این آبها خاصیّتِ دَرمانی دارند و برای درمانِ بیماریهای تَنَفُّسی، اُستخوانی، پوستی و جز آن مفید هستند. اَز این رو در کنارِ بعضی از آنها، حمّام یا کارخانه ساختهاند. |
| ||||||||||||||||
| این طبیعتِ زیبا، هدیۀ دماوند به مردمِ شهر است. در مقابل، دماوندیها هم داستانها و افسانههای این کوهِ تاریخی را شبها در گوشِ کودکان زِمزِمه میکنند. |
| ||||||||||||||||
[1] In Persian mythology, Keyumars (Gayōmart), often called the “Zoroastrian Adam”, emerges as the very first human (or, according to some interpretations, the first worshiper of Ahura Mazda). The Ferdowsi’ Shahnameh begins with the story of Keyumars, portraying him as the first king to arise among humans, who at that time lived in mountain caves. He was also the first human to introduce royal practices and the preparation of food and was also the first practitioner of law and justice. Keyumars’ reign, marked by both wisdom and power, laid the foundation for the Pishdadian dynasty. Video: Paradise in miniature, The Court of Kayumars
دستور زبانGrammar
| نکتۀ دستوری: «ی نسبت» | Grammatical note: 'relational ی' |
| دَرمان: | therapy, treatment | ⬅️ | دَرمانی: مربوط به درمان | therapeutic |
| تَنَفُّس: | breathing | ⬅️ | تَنَفّسی: مربوط به تنفس | respiratory |
| استخوان: | bone | ⬅️ | اُستخوانی: مربوط به اُستخوان | bone related |
| پوست: | skin | ⬅️ | پوستی: مربوط به پوست | skin related |
تمرینPractice
| به این سئوالات پاسخ دهید. | Answer these questions. |
واژهVocab
| بیایید یکبار دیگر لغات و عبارات این درس را مرور کنیم. | Let's review the words and expressions of this lesson once more. |
- کلمهها و عبارتهایی که دو ستاره (**) دارند در گفتگوی روزمره کاربرد خیلی زیادی دارند و مهم است که آنها را یاد بگیریم و بتوانید در جمله به کارشان ببرید.
- Words and phrases with two asterisks (**) are very common in everyday conversation and it is important to learn them and be able to use them in sentences.
- کلمهها و عبارتهایی که یک ستاره (*) دارند در درجه دوم اهمیت هستند. خوب است معنای آنها را یاد بگیریم و با کاربردشان آشنا شویم.
- Words and phrases with one asterisk (*) are of secondary importance. It is good to learn their meaning and become familiar with their use.
- کلماتی که با 🧾 مشخص شدهاند، در شعرها و اسطورههای ایرانی دیده میشوند و شناختِ آنها به درک بهترِ فرهنگ و ادبیات فارسی کمک میکند.
- Words marked with 🧾 are found in Iranian poetry and myths, and knowing them helps to better understand Persian culture and literature.
- کلمه هایی که بدون ستاره هستند کاربرد کمتری در گفتگو دارند و اگر آنها را حفظ نکنید اشکالی ندارد.
- Words without asterisks are less common in conversation and it is okay if you do not memorize them.
| بخش | مهمّ | فارسی | English |
|---|---|---|---|
| P1 | ** | قلّه | apex, peak, climax |
| P1 | ** | کوهنورد | mountaineer, mountain climber |
| P1 | چَشم انداختن | to look | |
| P1 | ** | میانه | middle of |
| P1 | * | دامنه | foothill |
| P1 | * | خاکستری | gray |
| P1 | * | اَفسانه | legend |
| P1 | * | آفرینِش: خَلقت | creation |
| P1 | * | خَلق کردن: آفریدَن | to create |
| P1 | * | رِشته کوه | mountain range |
| P1 | سَر از جایی درآوردن | to coming out from somewhere | |
| P1 | ** | اِنتها: آخر | end |
| P1 | ** | پَراکنده شدن | to scatter, to spread |
| P1 | پَراکنده شد | it was spreaded | |
| P1 | سَر برآوردن | to come up | |
| P1 | * | باشُکوه | glorious |
| P1 | ** | شَهرستان | county |
| P1 | ** | حُدود | about, approximately |
| P1 | ** | جُنوب | south |
| P1 | * | جُنوبی | southern |
| P1 | نمنم باریدن | rain lightly | |
| P1 | ** | هَیَجانزده | excited |
| P1 | به جایی قَدم گذاشتن | to enter into somewhere | |
| P1 | کُهن | old | |
| P1 | کُهنترین | the oldest | |
| P1 | ** | اِعتِقاد | belief |
| P1 | باستان | ancient | |
| P1 | ** | دَرّه | valley |
| P1 | * | اِصرار داشتن | to insist |
| P1 | غرق چیزی شدن | to deeply focus on something | |
| P1 | ** | مَنظَره | sight, view |
| P1 | مَناظِر | sights | |
| P1 | بَلوط | oak | |
| P1 | سِپیدار | white poplar | |
| P1 | کهنسال | old | |
| P1 | رودخانهی فصلی | seasonal river | |
| P1 | * | چِشمه | fountain, spring |
| P1 | دَماوندی | from Damavand county | |
| P1 | * | اَز این رو | therefore |
| P1 | ** | اِرتِفاع | height |
| P1 | اِرتِفاعات | heights | |
| P1 | چشمۀ آبِگرم | hot spring | |
| P1 | * | آبِ معدنی | mineral water |
| P1 | ** | خاصیّتِ | property |
| P1 | ** | دَرمانی | therapeutic |
| P1 | ** | بیماری | disease |
| P1 | * | تَنَفّسی | respiratory |
| P1 | * | اُستخوان | bone |
| P1 | ** | پوست | skin |
| P1 | اَز این رو: بنابراین | so | |
| P1 | زمزمه کردن | to whisper |










