پادشاه فصلها، پاییز

پادشاه فصل‌ها، پاییز

مهدی اخوان‌ثالث یکی از شاعران معروف معاصر است که به زبانی تلفیقی از شعر کهن و نو و مضامینی نمادین شعر می‌سرود. شعر پاییز اخوان یکی از زیباترین اشعار کوتاه پاییزی است. در کنار شعر پاییز اخوان، شعرهای «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و «قاصدک هان چه خبر آوردی» نیز از جمله بهترین اشعار مهدی اخوان‌ثالث به شمار می‌آید. در این مطلب متن شعر پاییز اخوان را خواهید خواند.

در این ویدئو شعرخوانی زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث را در سفر به اروپا در واپسین سال زندگی‌اش، می‌بینید و می‌شنوید.
«باغ من» که بیشتر به «پاییز» و «باغ بی‌برگی» شهرت دارد، شعری است از اخوان از دفتر «زمستان»، سروده شده به تاریخ خردادماه ۱۳۳۵.

متن شعر:

باغ بی‌برگی
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی‌برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه‌ای باید
بافته بس شعلهٔ زر تارِ پودش باد.
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست.
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمی‌تابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمی‌روید؛
باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه‌های سر به گردون‌سای اینک خفته در تابوتِ
پستِ خاک می‌گوید.
باغ بی‌برگی
خنده‌اش خونی‌ست اشک آمیز.
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصل‌ها، پاییز.

متن شعر و ترجمهٔ انگلیسی آن:
باغ بی‌برگی
The leafless orchard
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
The cloud with its cold damp skin
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
Has embraced the sky tightly;
باغ بی‌برگی
The leafless orchard
روز و شب تنهاست
Is alone day and night
با سکوت پاک غمناکش
With his pure and sad silence.
ساز او باران، سرودش باد
Its lyre is the rain and his song, the wind,
جامه‌اش شولای عریانی ست
Its garment is of nudity cloak,
ور جز اینش جامه‌ای باید
And if another garment it must wear,
بافته بس شعلهٔ زر تارِ پودش باد.
Let its warf and woof be woven by golden ray.
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،
They can grow or not grow, wherever they want or don’t;
یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذاری نیست.
There is neither a gardener nor a passerby.
باغ نومیدان،
The depressed orchard
چشم در راه بهاری نیست.
Expects no spring.
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمی‌تابد
If his eye sheds no warm luster
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمی‌روید؛
And on his face no leaf of smile grows,
باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟
Who says the leafless orchard is not beautiful?
داستان از میوه‌های سر به گردون‌سای اینک خفته در تابوتِ
It relates the tale of fruits, once reaching to heavens, now lying in the cold coffin of earth.
پستِ خاک می‌گوید.
باغ بی‌برگی
The leafless orchard,
خنده‌اش خونی‌ست اشک آمیز.
Laughs in tearful blood,
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش می‌چمد در آن
Eternal, mounted on his wild yellow stallion,
پادشاه فصل‌ها، پاییز.
Roams autumn, the king of seasons.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا