گوش کنیدListen
گوش کنید و بخوانید. Listen and read.
طبیعت دماوند هوا سردتر شده است؛ امّا من اِصرار دارم که شهر را خوب بِگَردیم. غرقِ تماشای مَناظرِ زیبای اطراف شدهام. [1] In Persian mythology, Keyumars (Gayōmart), often called the “Zoroastrian Adam”, emerges as the very first human (or, according to some interpretations, the first worshiper of Ahura Mazda). The Ferdowsi’ Shahnameh begins with the story of Keyumars, portraying him as the first king to arise among humans, who at that time lived in mountain caves. He was also the first human to introduce royal practices and the preparation of food and was also the first practitioner of law and justice. Keyumars’ reign, marked by both wisdom and power, laid the foundation for the Pishdadian dynasty. کلمه ها و عبارت هایی که دو ستاره (**) دارند در گفتگوی روزمره کاربرد خیلی زیادی دارند و مهم است که آنها را یاد بگیریم و بتوانید در جمله به کارشان ببرید.راهنمای مطالعهReading Guide
یک بار دیگر متن را بخوانید و کلمات و عبارات جدید را به خاطر بسپارید. Read the text again and remember the new words and phrases. شروع سفر به دماوند یکی از روزهای زیبای زندگیِ من، روزی است که به قُلّۀ دماوند رفتم. من مثلِ همۀ کوهنوردها از کوههای زیادی بالا رفتهام امّا دماوند با کوههای دیگر فرق دارد. دماوند تنها یک کوه نیست بلکه تاریخِ ایران است. قلّه apex, peak, climax کوهنورد mountaineer, mountain climber اوایلِ ماه فَروَردین است. از سَرمای زِمستان خبری نیست و هوا دارد کمکم گرم میشود. برای رسیدن به دماوند میخواهیم از طرفِ جادۀ هَراز حَرکت کنیم. دماوند نزدیکِ تهران است. فاصلۀ آن تا تهران تقریباً 60-70 کیلومتر است. هرچه به دماوند نزدیکتر میشویم، زمینهای خشکِ اطراف سبزتر میشوند. وقتی به بالا چَشم میاَندازم، دماوند را میبینم با قلّهای سفید، میانهای خاکستری و دامنههایی سبز، مثل زنی که روسریِ سفید، پیراهنِ خاکستری و دامنِ سبز پوشیده باشد. چَشم انداختن to look میانه middle of دامنه foothill خاکستری gray افسانۀ آفرینش دماوند نمیدانم چه چیزی در انتظارمان است. در فکر هستم و اَفسانۀ آفرینشِ دماوند را برای خود تکرار میکنم: «هزاران سالِ پیش، در اوّلینِ روزِ آفرینش، وقتی خدا میخواست جهان را خَلق کند، پیش از هر چیز، کوه را آفرید و رِشته کوهِ اصلی اَلبُرز بود. اَفسانه legend آفرینِش: خَلقت creation خَلق کردن: آفریدَن to create رِشته کوه mountain range هشتصد سال طول کشید که البرز سر از خاک درآورَد. دویست سال طول کشید تا به آسِمان برسد؛ دویست سال تا خانۀ ماه، دویست سال تا خانۀ خورشید و دویست سال تا اِنتهای آسمان. ریشههای این کوهِ بزرگ در زمین پَراکنده شد. از این ریشهها، کوههای دیگر سَر برآوردند و دماوند بُزرگترین و باشُکوهترین فرزندِ این رشته کوه شد.» سَر از جایی درآوردن to coming out from somewhere اِنتها: آخر end پَراکنده شدن to scatter, to spread پَراکنده شد it was spreaded سَر برآوردن to come up باشُکوه glorious به شهرستان دماوند خوش آمدید
در همین فکرها هستم که تابلوی کوچکی میبینم: «به شَهرستان دماوند خوش آمدید.» شهرستانِ دماوند حُدود بیست کیلومتر با کوه فاصله دارد و در دامنۀ جنوبیِ البرز قرار گرفته است. شَهرستان county حُدود about, approximately جُنوب south جُنوبی southern وقتی به شهر میرسیم باران نمنم میبارد. هَیَجانزدهام. به شهری قَدم میگذارم که از کُهنترین شهرهای ایران است. کیومرث که به اِعتِقاد ایرانیانِ باستان، اوّلین انسان بود، شهر دماوند را ساخت و مدّتها با فرزندانش در آن زندگی کرد. نمنم باریدن rain lightly هَیَجانزده excited به جایی قَدم گذاشتن to enter into somewhere کُهن old کُهنترین the oldest کیومرث Keyumars [1] اِعتِقاد belief باستان ancient این شهر در میانِ دَرّۀ کوچکی قرار گرفته که پُر از درختانِ میوه است و با این که فاصلهٔ زیادی با قُلّه ندارد امّا از داخلِ شهر، نوک کوه را نمیتوان دید. جالب است، نه؟ دَرّه valley اِصرار داشتن to insist غرق چیزی شدن to deeply focus on something مَنظَره: نَما sight, view مَناظِر sights شهر پر از گُل و درخت است. بَلوطهای پانصد تا ششصد ساله و سِپیدارهای جوان و درختانِ کهنسالی که شاخههای خود را در آب رودخانه ریختهاند، همه جا دیده میشوند. بَلوط oak سِپیدار white poplar کهنسال old درّههای سرسبز و خوش آب و هوا، رودخانههای فصلی و چِشمههای آب، همه چیز را برای کِشاورزان آماده میکند. از این رو، بعضی از دَماوندیها کشاورز هستند. رودخانهی فصلی seasonal river چِشمه fountain, spring دَماوندی from Damavand county اَز این رو therefore
چشمههای دماوند در ارتفاعاتِ پایینِ دماوند، چشمِههای آبِ گرم و آبِ معدنیِ زیادی دیده میشود. اِرتِفاع height اِرتِفاعات heights چشمۀ آبِگرم hot spring آبِ معدنی mineral water میگویند این آبها خاصیّتِ دَرمانی دارند و برای درمانِ بیماریهای تَنَفُّسی، اُستخوانی، پوستی و جز آن مفید هستند. اَز این رو در کنارِ بعضی از آنها، حمّام یا کارخانه ساختهاند. خاصیّتِ property دَرمانی therapeutic بیماری disease تَنَفّسی respiratory اُستخوان bone پوست skin اَز این رو: بنابراین so این طبیعتِ زیبا، هدیۀ دماوند به مردمِ شهر است. در مقابل، دماوندیها هم داستانها و افسانههای این کوهِ تاریخی را شبها در گوشِ کودکان زِمزِمه میکنند. زمزمه کردن to whisper
Video: Paradise in miniature, The Court of Kayumarsدستور زبانGrammar
نکتۀ دستوری: «ی نسبت» Grammatical note: 'relational ی' دَرمان: therapy, treatment ⬅️ دَرمانی: مربوط به درمان therapeutic تَنَفُّس: breathing ⬅️ تَنَفّسی: مربوط به تنفس respiratory استخوان: bone ⬅️ اُستخوانی: مربوط به اُستخوان bone related پوست: skin ⬅️ پوستی: مربوط به پوست skin related تمرینPractice
به این سئوالات پاسخ دهید. Answer these questions. واژهVocab
بیایید یکبار دیگر لغات و عبارات این درس را مرور کنیم. Let's review the words and expressions of this lesson once more.
کلمه ها و عبارت هایی که یک ستاره (*) دارند در درجه دوم اهمیت هستند. خوب است معنای آنها را یاد بگیریم و با کاربردشان آشنا شویم.
کلمه هایی که بدون ستاره هستند کاربرد کمتری در گفتگو دارند و اگر آنها را حفظ نکنید اشکالی ندارد.بخش مهمّ فارسی English P1 ** قلّه apex, peak, climax P1 ** کوهنورد mountaineer, mountain climber P1 چَشم انداختن to look P1 ** میانه middle of P1 * دامنه foothill P1 * خاکستری gray P1 * اَفسانه legend P1 * آفرینِش: خَلقت creation P1 * خَلق کردن: آفریدَن to create P1 * رِشته کوه mountain range P1 سَر از جایی درآوردن to coming out from somewhere P1 ** اِنتها: آخر end P1 ** پَراکنده شدن to scatter, to spread P1 پَراکنده شد it was spreaded P1 سَر برآوردن to come up P1 * باشُکوه glorious P1 ** شَهرستان county P1 ** حُدود about, approximately P1 ** جُنوب south P1 * جُنوبی southern P1 نمنم باریدن rain lightly P1 ** هَیَجانزده excited P1 به جایی قَدم گذاشتن to enter into somewhere P1 کُهن old P1 کُهنترین the oldest P1 ** اِعتِقاد belief P1 باستان ancient P1 ** دَرّه valley P1 * اِصرار داشتن to insist P1 غرق چیزی شدن to deeply focus on something P1 ** مَنظَره sight, view P1 مَناظِر sights P1 بَلوط oak P1 سِپیدار white poplar P1 کهنسال old P1 رودخانهی فصلی seasonal river P1 * چِشمه fountain, spring P1 دَماوندی from Damavand county P1 * اَز این رو therefore P1 ** اِرتِفاع height P1 اِرتِفاعات heights P1 چشمۀ آبِگرم hot spring P1 * آبِ معدنی mineral water P1 ** خاصیّتِ property P1 ** دَرمانی therapeutic P1 ** بیماری disease P1 * تَنَفّسی respiratory P1 * اُستخوان bone P1 ** پوست skin P1 اَز این رو: بنابراین so P1 زمزمه کردن to whisper