سفرنامه اولَسبلنگاه (ماسال)؛ در آغوش ابرها (۱)
آسمانَش را گِرفته تَنگ در آغوش، اَبر با آن پوستینِ سردِ نَمناکَش فکر میکنم اخوانثالث این شعر را وقتی در یک روزِ سردِ پاییزی، در بُلندایِ کوههایِ اولَسبَلَنگاه ایستاده بوده، سروده است. جایی برای نوشیدنِ ابرها، درختهای هیرکانیِ چندمیلیون ساله و سکوت. اگر دربارهی این مکان زیبا جستوجو کنید اغلب عبارتهایی مانند: مکانی زیبا و …